جلسه تدبر در سورههای جزء سیام قرآن شب گذشته یکشنبه ۱۴ بهمنماه که هر هفته به همت مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران در مسجد کوی دانشگاه تهران برگزار میشود، با تدریس هانی چیتچیان؛ مدرس و کارشناس قرآنی اختصاص به سوره مبارکه «شمس» داشت.
در ابتدای این جلسه، چیتچیان با توجه به قرار گرفتن در ایام اعیاد شعبانیه و زادروز امامان معصوم(ع) و حضرت عباس(ع) این مناسبتها را تبریک گفت و اظهار کرد: میتوان به ماه شعبان از منظری دیگر نیز توجه کرده و آن را مورد مداقه قرار داد به این معنی که شاید این ماه آخرین ماه از سال قمری باشد.
در ادامه به خلاصهای از مطالب عنوان شده در این جلسه از زبان هانی چیتچیان اشاره میشود؛
ترتیب و توالی ماههای سال هجری قمری به این شکل که این سال با ماه محرم آغاز شده و به ماه ذیالحجه منتهی میشود، بنا بر اقوال مشهوری، ابتکار حکومت بنیامیه بوده است؛ با مرور تاریخ میتوان به روشنی دریافت که عملکرد خلفای بنیامیه غالباً براساس نیرنگ بنا شده و بعید نیست که در این توالی ماههای قمری نیز دخل و تصرف براساس منافع خود نقش داشته باشد. به هر شکل تاریخ طبری به این مورد صریحاً اشاره دارد که بنیامیه دست به این ترتیب و توالی زده است.
از آن طرف قول افرادی همچون سید بن طاووس؛ مؤلف مقتل مشهور «لهوف» شاید قابل اعتمادتر باشد، همچنانکه در جایی به این امر اشاره دارد که ماه رمضان سرآغاز سال قمری است که بر این اساس ماه شعبان، آخرین ماه از سال هجری قمری است. ما به ازای این ماه در هجری شمسی، اسفندماه است که مناسب است همچون اسفندماه، ما نیز برای سپری کردن متفاوت این ماه مهیا باشیم.
این قضیه را به آن جهت عرض میکنم که ما طبق یک سنت قدیمی عادت داریم که با مجموعه اعمالی در ماه اسفند خود را برای استقبال از بهار آماده کنیم؛ خانهتکانی، تهیه لباس نو و آرزو برای اینکه با شروع سال نو سعی در تحول و تغییر داشته باشیم. در شعبان نیز اگر قائل به این امر باشیم، میتوان چنین رفتاری داشت و خود را برای پالایش روح و روان و تعبد و بندگی بیش از پیش در ماه رمضان مهیا کرد.
این مسئله را نیز متذکر شوم که بنا به قول ابن طاووس بعید نیست که رمضان سرآغاز سال قمری بوده باشد. به هر حال با قرارگیری شبهای قدر طبق نص صریح قرآن در این ماه که در آن مقدرات یکساله بندگان معلوم و مشخص میشود، امکان اینکه رمضان سرآغاز سال باشد، قوت بیشتری میگیرد، چرا که با تکیه بر این شبها و قدرشناسی مؤمنان راه برای فلاح و رستگاری آنها در طول یک سال پیش رو هموار میشود.
برای آغاز یک تحول و زندگی متفاوت نیاز به مقدماتی است و اگر رمضان را مبدأ این تحولات فرض کنیم، همچون وضو که مقدمه اقامه نماز است، مسلمان و مؤمنان با درک صحیح و مدبرانه اوقات گرانسنگ ماه شعبان میتوانند مقدمات سپری کردن یک ماه بندگی و تعبد را فراهم کنند.
پس از اشاره به این نکته، بهتر است که به سراغ سورهای برویم که این هفته قصد بیان نکاتی پیرامون آن را داریم؛ سوره مبارکه شم از جمله سورههای مکی است که بر طبق برخی از سورههای قرآن با قسم یاد کردن به پدیدههای عالم هستی آغاز میشود. سوگندی که به خورشید داده میشود، قسمی که به ماه به عنوان بازتابنده نور خورشید از آن یاد میشود و البته آسمانی که برافراشته شده و زمینی که گسترانیده شده و نظایر آن.
واژهای در این سوره قرآن وجود دارد که دومرتبه به آن اشاره شده است؛ واژه «سَوّاها» که در آیات ۷ و ۱۴ این سوره به آن برمیخوریم؛ ریشه این واژه از کلمه تسویه و مساوات است که البته در زبان عربی معنی متفاوت از آن چیزی دارد که ما در فارسی به آن میپردازیم.
تسویه یا مساوات در فارسی یعنی برابری؛ سهمی برابر برای دو یا چند ساحت قائل شدن؛ یعنی اگر چوب یا طنابی به اندازه ۱۰ متر در اختیار داشته باشیم تقسیم آن به شکل مساوی زمانی است که آن را به دو تکه ۵ متری تبدیل کنیم، اما در زبان عربی تسویه با تکیه بر گرانیگاه یا مرکز ثقل هر چیزی، تعادل و ثبات را به دنبال دارد؛ برای تقریب به ذهن مثال مشهور الاکلنگی است که اغلب در بچگی وسیله بازی همه ما بوده است؛ اگر دو جسم با اوزان مختلف در دو سوی آن قرار گیرد، تعادل و ثبات زمانی برقرار میشود که گرانیگاه و مرکز ثقل آن تغییر کند؛ ملاک این است و ممکن است طول یک سمت الاکلنگ حتی چند برابر طرف دیگر باشد.
منظور قرآن در این سوره نیز دقیقاً همین است و وقتی میفرماید: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا(۷)» مراد نفسی است که به تعادل و ثبات رسیده باشد؛ چنین نفسی است که آمادگی پذیرش مصادیق و مظاهر پلیدیها(فجور) و پاکیها(تقوا) را دارد، یعنی اینکه نفس انسانها باید در مواجهه با هر دو معنای مخالف و مقابل یعنی پلیدی و پاکی و مشاهده عاقبت هر کدام به نوعی تسویه رسیده و حجت بر او تمام شود که حال با تکیه بر اختیار همراه با هدایت الهی، راه درست را از نادرست تشخیص و آن را انتخاب کند.
در ادامه و براساس شیوه ارائه شده در این سوره، این عبارات منظر و مقصود این سوره را تکمیل میکند که هرکس نفس خود را پاک گردانید، رستگار شده و هرکس آن را با دسیسهها و نیرنگها آلوده کرد، قطعاً بازنده اصلی خود اوست. نکته جالب اینکه در این دو آیه «فلاح»(پاکی) در برابر «خاب»(آلودگی) به کار رفته و واژه مقابل «زکا»(رستگاری)، «دسا» به معنی بازنده و ورشکسته و زیاندیده به کار رفته است.
در این سوره به سیاق اغلب سورهها خداوند برای مفاهمه بیشتر به مثالی به عنوان مابه ازای بیرونی و عینی اشاره میکند و داستان قوم ثمود را یادآور میشود. قومی که در برابر دعوت پیامبرشان صالح دست به بهانهجویی زدند تا جایی که در آخر متوسل به این امر به ظاهر محال شدند که اگر خداوند ناقه شتری را از دل این کوه به عنوان نشانه و معجزه خارج کند، حجت بر ایشان تمام شده و آنها ایمان خواهند آورد.
خداوند تا چنین سرحدی با این قوم لجوج و بهانهجو راه میآید و ناقه شتری را خارج ساخته نه از این باب که حرفشان خریداری داشته باشد، بلکه به این واسطه که با انجام چنین فعل محالی دیگر جای هیچ بهانهجویی در برابر دعوت الهی نباشد هر چند که آنها مجدد بهانه آورده و با کشتن ناقه شتر، دیگر هیج عذر و بهانهای برای اینکه در کنف رحمانیت و مهربانی خداوند قرار گیرند باقی نگذاشتند و لذا عذابی دردناک بر ایشان نازل شد که همانا صاعقه آن را نابود کرد.
درست اینجاست که خداوند در آیه ۱۴ این سوره مجدد از واژه «سواها» استفاده میکند و عذاب بر قوم ثمود به منزله تسویه معرفی میکند؛ فرقی که عذاب قوم ثمود با دیگر اقوام دیگری که در طول تاریخ دعوت به شریعت الهی بر آنها نازل شد در این است که خداوند به واسطه صاعقه یک جا همچون طوفان و سیلاب آنها را به ورطه نابودی نکشاند، بلکه صاعقه فرد به فرد آنها را همچون تکتیراندازی که تنها با یک گلوله، فردی را از پا میاندازد، نابود کرد. این امر نیز مصداق همان تسویه است که خداوند به واسطه توصیف آن تعادل و ثباتی را فراهم میآورد که حال در چنین فضایی میتوان، دعوتشدگان به دین الهی را نسبت به مرز میان فجور و تقوا، بیم و هشدار داد.
نظر شما